شرمنده دکتر!!!!

ساخت وبلاگ
می دانم که دنیا دار ابتلا و ازمایش است  و آدمی را رهایی نیست ازین ها، ولی خسته ام. ناشکر هم هستم. مدتی هست که ذهنم، جسمم، روحم و جانم درگیر است. در این مدت اتفاقات شادی آور و خوب هم قطعا افتاده، اما گاهی مثل امشب که باز دلم شکسته دلم می خواهد فقط تلخی ها را مرور کنم و اشک بریزم برای خودم. نشخوار این ها قطعا فایده ای ندارد و فقط انرژی روانی ام تحلیل می رود. اما دلم می خواهد.... و من به حرف دلم گوش می دهم... فردا حتما سبک ترم و شاید اصلا این پست را پاک کنم. ولی الان دلم سخت نوشتن و گفتن می خواهد.  وقتی تا این حد دلگیرم بیشتر سراغ شعر و تک بیت می روم.  دنبال حرف دلم با سوز بیش تر می گردم. قطعا من اولین نیستم و قبل از من آدم خوش ذوقی سوخته و این سوختن را به بهترین شکل قالب زده با شعر.... گاهی همین طور می خوانم و ته دلم به درک شاعر دمت گرمی می گویم و دوباره صورتم گرم می شود و خیس از اشک ها... شاعر ها خوب همدم و همدل می شوند در تنهایی. امشب که دوبار تفال زدم و آخر سر هم راضی نشدم و با حافظ هم قهر کردم، داخل تنها کانال شعری که دارم رفتم و دیدم چقدر شرح حال من است انگار: نوش هر که حالش چون من است شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 84 تاريخ : جمعه 14 بهمن 1401 ساعت: 0:09

اگر مدت هاست شب ها حداقل 5 ساعت پیوسته می خوابید و صبح بیدار می شوید اگر طی روز حداقل یک ساعت فرصت برای خوابیدن دارید اگر هر موقع اراده کنید می توانید متکایتان را بردارید و بخوابید و چند اگر دیگر که الان به ذهنم نمی رسد.... نمی توان گفت خیلی خوشبختید یا مثلا سبک زندگی خیلی خوبی دارید و... ولی حقیقتا از ته دل می توانم بگویم این اگرها و آن اگرهای دیگری که فی الحال به ذهنم نمی رسد،رویای من و امثال من هاست، قدرش را بدانید و تا می توانید خوب بخوابید و خدا را بخاطرش شکر کنید! (اشک روی گونه ام را پاک می کنم شرمنده دکتر!!!!...
ما را در سایت شرمنده دکتر!!!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrnevis0 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 20:59